واژه های کلیدی: هوش هیجانی، رضایت شغلی، منزلت اجتماعی
فصل یکم
مقدمه
مقدمه:
مديريت يك سازمان براي انطباق با تغييرات و به منظور بقاء و رشد در محيطهاي جديد، ويژگيهاي خاصي را ميطلبد كه عموماً مديران برای پاسخ به آنها با مشكلات بسياری مواجه ميشوند. روزه علم، به قدرت و نفوذ هيجانها در حيات ذهني انسان پي برده است و در حال كشف و تبيين جايگاه هيجانها و احساسات در فعاليتها، رفتارها و حركات انساني است .يكي از مهمترين خصيصهها كه میتواند به مديران در پاسخ به اين تغييرات كمك كند، هوش هيجانی است.(مجتبی طبری، مهرناز قربانی ،1388)
هوش هيجاني دستاوردي تازه در علم روانشناسي است كه به تازگي به عرصه مديريت نيز وارد شده و مشتمل بر درك و شناسايي احساسات و عواطف در اشخاص و استفاده از اين ادراك براي اتخاذ تصميمهای مناسب در زندگي روزمره میباشد.
در گذشته هرگز كلماتي مانند هرج ومرج و عدم قطعيت در سرلوحه فعاليتهاي تجاري قرار نداشت، اما امروزه بسياري از سازمانها تحت تأثير آشوبهاي محيطي هستند. در مداواي يك سازمان بيمار حتماً بايد به شرايط محيطي، اقتضائات و كاركنان توجه كافي داشت. هر مدير بايد بتواند از طريق افراد به اهداف سازمانی برسد. سالهاست به مديران ميآموزند كه توانايي آنها براي دستيابي به اهداف، رابطه مستقيم با توانايي آنها با برانگيختن افراد اطراف خود دارد. اين امر امروزه اهميت بيشتري يافته است. زيرا مسائل انساني، ارتباطات و روابط بين مدير و كاركنان افزايش يافته است. در رويكرد جديد مديريت فرهنگ سازماني، كارتيمي و نحوه همكاري مدير با ديگران اهميت خاصي داردو مديراني مدنظر سازمانها هستند كه از توانمنديهاي اجتماعي و مهارتهاي ارتباطاتی برخوردار باشند، شنونده و سخنگوي خوبي باشندو با درك احساسات خودو ديگران در بيان و انتقال احساسات به خوبي عمل كنند و محيطي با نشاط ايجاد كنند كه در آن افراد رشد يابند.
سازمان نیروی انتظامی یکی از سازمانهای مهم وتاثیر گذار در جامعه بوده است. هدف آن مانند بقیه سازمانها، ایجاد بهرهوری است از جمله عوامل بهروری در سازمانها، نیروهای شاغل در آن هستند. (حاجی عمو عصار،1378)
در نیروی انتظامی نیز به مثابه همه سازمانها نیروهای انسانی، سرمایههایی پُر اهمیت تلقی میشوند که مدیران، برای ارتقاء توانمندیها و کاراییهای آنان سرمایه گذاریهای زیادی را انجام میدهند و برخی از این سرمایه گذاریها با هدف ارتقاء رفتار سازمانی این نیروهاست.
مطالعات روانشناسان نشان داده است که رفتارهای سازمان نظیر تعهد سازمانی؛ فرسودگی شغل؛ سبک رهبری و نظایرآنها؛ بر بهرهوری تأثیرات نیرومندی دارند.(مدنی،1384) با توجه به اهمیت نقش سازمانهای انتظامی در ایجاد و تقویت امنیت اجتماعی، وجود این مؤلفهها بر نیروی شاغل در سازمان انتظامی و نظامی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
کارکنان نیروی انتظامی همانند همه افراد در معرض عوامل استرسزای محیط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و خانوادگی قرار میگیرند و علاوه بر آن با استرسهای شغلی فراوان روبرو هستند بنابراین توجه به نیازهای آنان میتواند در افزایش بهرهوری این گروه تأثیر زیادی داشته باشد.
شاید مردم در ذهن خود تصور قالبی بسیاری از پلیس داشته باشند اما این تصورات قالبی پس از هر برخورد با یک مامور پلیس ممکن است از میان رفته و یا تقویت شود. هر برخورد با پلیس ممکن است تأثیرات مثبت و یا منفی بر روابط میان پلیس و جامعه داشته باشد.
براساس تحقیقات مشخص شده است که هوش شناختی نمیتواند معرف ظرفیت کلی هوش افراد باشد پس در اینجا چیزی به نام هوش هیجانی و نحوه بروز آن از طریق مهارتهای ارتباطی میتواند نه تنها موفقیت شغلی، بلکه موفقیت در اکثر زمینهها را برای فرد به ارمغان بیاورد. در تحقیقات صورت گرفته راجع به رضایت شغلی مشخص شده کسانی که هوش هیجانی و ضریب عاطفی بالایی برخوردارند با آمادگی و مهارت بیشتری در جامعه حضور پیدا میکنند و از رضایت شغلی پایداری برخور دارند. (زکی الف، 1385)
نتایج حاصله از تحقیقات نشانگر آن است که هوش هیجانی یکی از توانمندیهایی است که با موفقیت شغلی ارتباط دارد. از طرف دیگر یکی از مساعل مهم و قابل تأمل در ارتباط با هوش هیجانی رضایت شغلی است، رضایت شغلی نوعی سازگاری عاطفی با شغل و شرایط کاری است هیچ صاحب نظری این ادعا را رد نمیکند که نارضایتی کارکنان بر روحیه کاری آنان و بهرهوری سازمان اثر منفی دارد، در این بین ارتباطات مؤثر فعالیتی اجتناب ناپذیر و الزامآور برای زندگی فردی، گروهی، سازمانی و جمعی در تمام جوامع بشری است و از عناصر کلیدی مهم بین افراد یک گروه به شمار میرود. (میر سپاسی، 1373)
هود[1](2006) در پژوهشی تحت عنوان «منزلت اجتماعی پلیس» نشان داده است که بین اقتدار پلیس و منزلت اجتماعی آن رابطهی معناداری وجود دارد. منظور او از اقتدار، قدرت و توان پلیس در به سامان رساندن ماموریتها و مداخلهی مؤثر و کارآمد در جرائم اجتماعی است. همچنین هود از پژوهش جامعی یاد میکند که نشان داده است بین میزان شیوع کجرویها و جرایم اجتماعی در جامعه و میزان شأن و منزلت اجتماعی پلیس، همبستگی معکوس معناداری وجود دارد. به زعم او «زمانی که جرائم و کجرویها در جامعه رواج مییابند، مردم اعتمادشان را به پلیس و نهادهای امنیتی از دست میدهند، به همین سبب در چنین شرایطی منزلت اجتماعی پلیس و نهادهای امنیتی به شدت تقلیل مییابد».
در چند سال اخیر نیز برخی از محققان، پژوهشهای خود را معطوف به بررسی رابطهی احساس امنیت[2]، نشاط[3]و شادابی شهروندان با منزلت اجتماعی پلیس نمودهاند. به عنوان مثال ارجایل[4] (2000) نشان داده است که با افزایش احساس نشاط شهروندان یک جامعه، بر میزان ارج و احترامی که آنان برای پلیس قائل میشوند افزوده میگردد. او در تبعیین این یافته اذعان نموده است که مردم یک جامعه، بخشی از ایمنی، شادابی و آسودگی خاطر خویش را حاصل تلاش های حرفهای و اقدامات ماهرانهی پلیس میدانند، به همین سبب وقتی نشاط آنان فزونی مییابد ارج و احترام فزونتری برای پلیس قائل میشوند. گذشته از آن، شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد (برای مثال کار ترجمهی پاشا شریفی و نجفی زند، 1385) شهروندان برخوردار از سلامت و نشاط بالا، نگرش مطلوبی به اقشار و گروههای مختلف اجتماعی به ویژه پلیس دارند و آنان را دارای ارج و منزلت بالا میدانند. گذشته از آن، با کاهش کج روی در جامعه، بر سطح نشاط مردم افزوده میشود و در نتیجه بر منزلت پلیس افزوده میشود. (محسنی، 1386)
منزلت و اعتبار پلیس در ذهن مردم ناشی از اعمال و ظاهر پلیس نیز میباشد. آنگونه که شیهان[5] تأکید میکند تصویری که یک مامور پلیس از خود نشان میدهد بخش مهمی از قدرت و اقتدار آن افسر است. (شیهان، 1994) پیلانت نیز اشاره میکند: وضعیت ظاهری میتواند در امور و اجرای قانون همه چیز باشد. افسری که ظاهرش مثل یک رختخواب مرتب نشده است هرگز تصویری از اطمینان و اقتدار در ذهن کسی که اخیرا به خانهاش دستبرد زده شده یا وسیله نقلیه او را بردهاند به وجود نمیآورد. (پیلانت[6]، 1992)
بنابراین ويژگيهای ظاهری پلیس یکی از عوامل اثر گذار بر منزلت پلیس است، قدرت و اقتدار پليس نیزاز جمله عوامل مهم در شأن و منزلت پليس است. زیرا از این نهاد انتظار میرود که با خشنترین مسائل جامعه نظیر قاچاق، قتل، سرقت مسلحانه و …..دست وپنجه نرم کند. اگر در مقابله با ناهنجاریهای اجتماعی به طور کلی موفقیت آمیز عمل کند آنگاه این قدرت و اقتدار پلیس تبدیل به مأمنی برای شهروندان در جهت حفظ نظم و امنیت جامعه میشود و برآیند این پدیده نگرش مثبت به پلیس و افزایششأن وحیثیت اجتماعی پلیس خواهد بود.
کار پلیس چیزی بیش از دستگیری مجرمان و کاری پیچیده و خسته کننده است که مستلزم داشتن طیف گستردهای از تواناییها و مهارتهای سطح بالا میباشد. (پیس[7]،1991) به گفته کلاکرز[8] دخالت پلیس در بیش از 90 درصد مشکلاتی که به آنها رسیدگی میکند؛ در پاسخ به درخواست شهروندان است. (کلاکرز، 1991)
بیشتر فعالیتهای پلیس هیچ ربطی به اجرای قوانین کیفری ندارد؛ بلکه نوعی خدمت به جامعه است. این خدمت شامل: حفظ صلح و آرامش؛ جلوگیری از خودکشی؛ جستجو برای یافتن کودکان گمشده و یا فراری؛ حل و فصل منازعات و پیشگیری از وقوع جرم میباشد. بنابراین جامعه و پلیس؛ متکی به یکدیگرند و در این میان منزلت و اعتبار اجتماعی پلیس؛ نقش به سزایی را ایفا مینماید؛ زیرا اگر اعتبار و حیثیت دستگاه کارگزار امنیت در نزد افکار عمومی مخدوش و متزلزل گردد و اگر اعتماد مردم نسبت به صحت عمل و حسن نیت نیروی انتظامی از میان برود نتیجهای جز ضعف ناجا و باز شدن دست تبهکاران برای اقدامات خلاف کارانه و مجرمانه نخواهند داشت.
به منظور حفظ سلامت یک کشور ضروی است نیازهای ماموران پلیس آن کشور و عواملی که بر رضایت شغلی آنها تاثیر گذار است مورد شناخت وبررسی قرار بگیرد. نیروهای پلیس یکی از مهمترین مشاغل را عهدهدار میباشند که نیازمند تعهد شخصی، تماس مستقیم با مردم و تمرکز بر رفاه وآرامش در جامعه است. هم چنین کار آنها خطرناک بوده و نیازمند عهدو کار فشرده است، بنابران برای نیروهای پلیس بسیار سخت است که در صورت نارضایتی بتوانند به طور مؤثر انجام وظیفه کرده و درکارشان موفق باشند. رضایت شغلی وسطح روحیه نیروهای پلیس به وضوح تأثیر بسیار زیادی برکارکرد آنها دارد. رضایت شغلی هم چنین یکی ازملزومات تعامل مثبت ومؤثر بین پلیس ومردم است علاوه بر اینها از آنجا که اصلیترین وظایف پلیس حفظ امنیت وسلامت در جامعه است پس بنابراین رضایت شغلی آنها مسأله بسیار مهمی برای بررسی میباشد.(شهبازی، عنصری، جواهری، 1388)
رضایت شغلی منعکس کنندهی نحوه نگرش و احساس کلی اعضاء نسبت به مشاغل و محیط کاریشان میباشد که با توجه به بررسی رفتارو نظرات افراد میتوان استنباط نمود آنها از رضایت شغلی برخوردارند یا خیر.
کینزبرگ[9]و همکارانش، (1951) از دو نوع رضایت شغلی نام بردهاند: 1- رضایت درونی: که از دو نوع منبع حاصل میگردد: اول احساس لذتی که انسان صرفاً از اشتغال به کار وفعالیت عایدش میشود. دوم لذتی که براثر مشاهده پیشرفت یا انجام برخی مسئولیتهای اجتماعی و به ظهور رساندن توانائیها و رغبتهای فردی به انسان دست میدهد.2- رضایت بیرونی: که با شرایط اشتغال و محیط کار ارتباط دارد و هرلحظه در حال تغییر وتحول است. رضایت درونی پایدارتر از رضایت بیرونی است و رضایت کلی نتیجه تعامل بین این دو است.
افرادی که از شغل خود راضیترند سلامت جسمی وروانی بالاتری دارند و از زندگی خویش نیز خشنودتر هستند. اما در مقابل نارضایتی شغلی موجب ایجاد احساس تشویش و اضطراب، بروز بیماریهای گوناگون، بالا رفتن غیبتهای کاری، ترک خدمت، پایین آمدن تولید، کمکاریهای عمدی، کاهش بهرهوری سازمان و… میگردد.(از کمپ، ترجمهی ماهر،1370)
هوش هیجانی به دلیل کاربردهایی که دارد، از جایگاهی ویژه برخوردار است. بخصوص در مورد کارکنان پلیس، بسیار مفید میباشد. هوش هیجانی به پلیس کمک میکند تا در موقعیتهای تهدید کننده و خطرناک، واکنش مناسبتری برای نجات خود انجام دهند. همچنین با کمک هوش هیجانی میتوانند به ریشههای غم و شادی در خود پیببرند و آن را مدیریت کنند. حساسیت و هوش هیجانی بالاتر کمک میکند تا نیازهای دیگران را درک کنند و حداقل با همدلی به آنها کمک کنند و با کنترل بر احساسات خود، حس مسئولیتپذیری را در خود تقویت کنند. در مجموع هوش هیجانی به آنان کمک میکند تا یادگیری بهتری داشته باشند و خوشحالترو سالمترو موفقتراز دیگران باشند. (سایت پزشکان بدون مرز، اهمیت هوش هیجانی وضرورت آن)
همچنین متون علم مدیریت بر این باور هستند که رهبران و مدیران با هوشهای هیجانی بالاتر، توان بیشتری برای هدایت سازمان تحت کنترل شان دارند. یافتههای جدید نشان میدهد کارکنانی که دارای وجدان کاری و احساسوظیفه شناسی بالایی هستند اما فاقد هوش هیجانی واجتماعی هستند در مقایسه با کارکنان مشابهی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، عملکرد ضعیفتری دارند. (سایت اطلاع رسانی صنعت، هوش هیجانی یک مهارت مدیریتی)
بیان مساله:
یکی از موضوعات مهم مورد توجه نیروی انسانی در سازمانها، تأمین نیازهای افراد و ایجاد انگیزه برای بالا بردن سطح کیفیت کاری آنان است توجه به این عامل اساسی بیانگر اهمیتی است که مدیران برای نیروی انسانی به عنوان یکی از سرمایههای با ارزش قائل هستند از آنجایی که کارایی نیروی انسانی همواره بر اساس محاسبات اقتصادی قابل پیشبینی نیست عوامل متعدد دیگری در این زمینه دخیل است که برخواسته از نیازهای برتر انسان در ابعاد اجتماعی، احترام و خودیابی است. (حسین زاده و صائمیان، 1381)
مهمترین هدف هر سازمانی دستیابی به بالاترین سطح بهره وری ممکن یا بهرهوری بهینه است. عوامل کارآمد در بهرهوری عبارتند از: سرمایه، ابزار، روشهای انجام کار و نیروی انسانی. نیروی انسانی ماهرو کارآمد یکی از ابزارها برای رسیدن به اهداف سازمان است زیرا نیروی انسانی نقش مهمی در افزایش و کاهش بهرهوری سازمان دارد. حتی اگر سازمان از بیشترین سرمایه و بهترین فناوری و امکانات برخوردار باشد اما فاقد نیروی انسانی مولدو با انگیزه باشد به هدف خود نخواهد رسید.(مهداد، 1385)
کارکنان بزرگترین منبع و ثروت سازمانها هستند. با توجه به هیجانها و عواطف و کاربرد مناسب آنها در روابط انسانی، درک هیجانات خود و دیگران و مدیریت مطلوب آنها و نیز ایجاد همدلی با دیگران و استفاده مثبت از هیجانها موضوعی است که طی دههی گذشته با عنوان هوش هیجانی(عاطفی) مورد توجه قرار گرفته است. امروز هوش عاطفی به عنوان نوعی هوش تبیین شده است که شامل درک دقیق عواطف خود شخص و هم تعبیر دقیق حالات عاطفی دیگران است. هوش هیجانی، فرد را از نظر عاطفی ارزیابی میکند به این معنی که فرد به چه میزانی از هیجانها و احساسات خود آگاهی دارد و چگونه آنها را کنترل و اداره میکند. نکته قابل توجه در مورد هوش هیجانی این است که تواناییهای هوش هیجانی ذاتی نیستند و میتوانند آموخته شوند. (گلمن[10]، 1996)
نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، یکی از مهمترین سازمانهای موجود در کشور میباشد. این سازمان دارای مأموریتهای حساس و وظایف مهم بوده و به جرأت میتوان گفت که از نظر وسعت و تنوع وظایف یک سازمان منحصر به فرد میباشد. یکی از وظایف مهم و حساس ناجا (نیروی انتظامی جمهوری اسلامی) اجرای قوانین است و این امر نیازمند ارتباط و تعامل اصولی بین مردم و پلیس و داشتن اعتبار و نفوذ اجتماعی لازم کارکنان میباشد. به عبارت دیگر داشتن منزلت اجتماعی شرط مهمی در اثر بخشی کارکنان خدوم ناجا تلقی میشود. بدین جهت لازم است عوامل مؤثر در منزلت اجتماعی به عنوان عامل کلیدی در موفقیت پلیس مورد کنکاش قرار گیرد.
بيشتر فعاليت هاى پليس، هيچ ربطى به اجراى قوانين كيفرى ندارد؛ بلكه نوعى خدمت به جامعه است. اين خدمت شامل: حفظ صلح و آرامش، جلوگيرى از خودكشى، جست وجو براى يافتن كودكان گمشده و يا فرارى، حل و فصل منازعات و پیشگيرى از وقوع جرم میباشد.
بنابراين، جامعه و پليس متكي به يكديگرند و در اين ميان، منزلت و اعتبار اجتماعي پليس، نقش به سزايي را ايفا مینمايد؛ زیرا اگر اعتبار و حيثيت دستگاه كارگزار امنيت در نزد افكار عمومي مخدوش و متزلزل گردد و اگر اعتماد مردم نسبت به صحت عمل و حسن نيت نيروی انتظامی از ميان برود؛ نتيجهای جز تضعيف ناجا و باز شدن دست تبهكاران برای اقدامات خلافكارانه و مجرمانه نخواهد داشت.
منزلت اجتماعي متغيری اثرگذار در نحوه انجام مأموریتها و وظايف نيروی پليس میباشد؛ چرا كه اين نيرو مستقيماً با مردم در تماس بوده و فقط در صورتی میتواند از منزلت اجتماعی مناسبی برخوردار باشد كه در انجام مأموریتهای خود موفقيت مطلوبی را كسب كند. (علیزاده، رضايى و غياثوند، 1384)
هوش هیجانی موضوعی است که سعی در تشریح و تفسیر هیجانها و احساسات و توانمندیهای انسانی دارد. کارکنان برخوردار از هوش هیجانی بالا میتوانند اهداف سازمانی را با حداکثر بهرهوری و رضایتمندی و کارآمدی تحقق بخشند. هوش منطقی از طریق وراثت و هوش عاطفی از طریق آموزش و یادگیری ایجاد میشود. (شریفان ثانی، 1383)
امروزه هوش هیجانی در حیطههای متنوعی مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته است صنعت و کارگاه از جمله زمینههای مورد بررسی در حیطههای هوش هیجانی هستند.
آشکار شدن بسیاری از ارتباطات هوش هیجانی و موفقیت شغلی و حرفهای، محققین را بر آن داشته تا به بررسی دقیق این قابلیت در کارکنان، مدیران و کارمندان پرداخته و ارتباط آن را با ابعاد مختلف شغل و نتیجتاً افزایش توان کاری و بهرهوری بیابند.
هوش هیجانی برای بهتر بودن در شغل و نقش رهبری، حیاتی وضروری است. به عبارتی دیگرتحقیق نشان داده است که مهارتها وتخصصها به تنهایی عملکرد درخشانی را آشکار نمیسازد بلکه بیشتر سطوح بالای هوش هیجانی است که منجر به موفقیت میشود. هرچه شغل پیچیدهتر باشد هوش هیجانی از اهمیت بیشتری برخوردار است. (اهن[11]،ای،اسمیگلاروجیلپاستوریا، 2000)
بر اساس تحقیقات مشخص شده است که هوش شناختی نمیتواند معرف ظرفیت کلی هوش افراد باشد پس در اینجا چیزی به نام هوش هیجانی و نحوهی بروز آن از طریق مهارتهای ارتباطی میتواند نه تنها موفقیت شغلی بلکه موفقیت در اکثر زمینهها را برای فرد به ارمغان بیاورد، در تحقیقات صورت گرفته راجع به رضایت شغلی مشخص شده کسانی که از هوش هیجانی و ضریب عاطفی بالایی برخوردارند با آمادگی و مهارت بیشتری در جامعه حضور پیدا میکنند و از رضایت شغلی پایداری برخوردارند. (زکی الف ، 1385)
منابع انسانی کارآمد و پرانگیزه در افزایش اثر بخشی هرسازمان نقش مهم واساسی ایفا میکند شناخت میزان رضایت شغلی کارکنان درپیشرفت و بهبود وبهرهوری منابع انسانی کمک میکند. براساس پژوهشهای موجود عوامل مختلفی در میزان رضایت شغلی اثر دارند که در تحقیق موجود روی هوش هیجانی و ارتباط آن با رضایت شغلی بحث میشود، هرچه کارکنان راضیتر باشند اثر بخشی بیشتری دارند و با انگیزه بیشتری به فعالیتهای روزمره میپردازند و شناخت رضایت شغلی میتواند نقش مهمی در تحقق آرمانها و اهداف بلند مدت ووظایف روزمره داشته باشد. (فروتن، 1377)
هوش هیجانی به عنوان یکی از عواملی که کارایی فرد و رفتار سازمانی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد از اهمیت ویژهای برخوردار است. از طرفی رضایت شغلی هم تأثیر مستقیم بر کیفیت خدمات ارائه شده دارد. و افراد با خود کارآمدی بالا در مقابل عوامل فشارزا و استرسزا آسیبپذیری کمتری دارند و بهتر میتوانند از اضطراب و استرس جلوگیری کنندو از عهدهی رویههای زندگی برآیند بنابراین در این پژوهش به دنبال یافتن جواب هستیم که آیا مابین هوش هیجانی با رضایت شغلی و منزلت اجتماعی رابطهای معنادار وجود دارد یا نه؟
با توجه به اهمیت هوش هیجانی به عنوان یکی از عواملی که رفتار سازمانی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد در این پژوهش سعی شده است رابطه هوش هیجانی با رضایت شغلی و منزلت اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد. و این بررسیها به فرماندههان و مدیران کمک میکند تا کارکنان دارای هوش هیجانی بالا را انتخاب و درسازمان حفظ کنند و اهداف سازمانی را با حداکثر بهرهوری و رضایتمندی محقق سازند.
اهداف پژوهش
اهداف اصلی:
هدف اصلی این پژوهش تعیین رابطه بین هوش هیجانی با رضایت شغلی و منزلت اجتماعی کارکنان پلیس شهر کرمانشاه در سال 94 است.
اهداف فرعی:
1 : تعیین رابطهی هوش هیجانی با رضایت شغلی کارکنان.
2 : تعیین رابطهی هوش هیجانی با منزلت اجتماعی کارکنان .
3 : تعیین رابطهی بین رضایت شغلی با منزلت اجتماعی کارکنان.
4 : پیش بینی رضایت شغلی و منزلت اجتماعی کارکنان بر مبنای هوش هیجانی آنها.
فرضیههای پژوهش:
1 : بین هوش هیجانی با رضایت شغلی رابطه وجود دارد.
2 : بین هوش هیجانی با منزلت اجتماعی رابطه وجود دارد.
3 : بین رضایت شغلی با منزلت اجتماعی رابطه وجود دارد.
4 : هوش هیجانی توان پیشبینی رضایت شغلی و منزلت اجتماعی را دارد.
تعاریف (مفهومی، عملیاتی)
تعریف مفهومی پلیس (نیروی انتظامی):
نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران سازمانی است مسلح در تابعیت فرماندهی کل قوا و وابسته به وزارت کشور که هدف آن استقرار نظم وامنیت وتأمین آسایش عمومی و فردی و نگهبانی و پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی در چهار چوب قانون در قلمرو کشور جمهوری اسلامی ایران. (منصور؛ جهانگیر،1382)
تعریف عملیاتی پلیس:
منظور از پلیس در این تحقیق به کارکنانی اطلاق میشود که در زمان انجام این تحقیق در انتظامی کرمانشاه مشغول خدمت هستند وعملیتر، عملکرد (راندمان) مربوط به 6 ماه کاری آنان میباشد.
تعریف مفهومی هوش هیجانی:
هوش هیجانی اشاره به ظرفیت شناخت احساسات خود و دیگران جهت ایجاد انگیزه و مدیریت مناسب هیجانها در خود و ایجاد رابطهی با دیگران دارد. (کلمن، 1998)
تعریف عملیاتی هوش هیجانی:
منظور از هوش هیجانی در این پژوهش نمرهای است که افراد در مقیاس هوش هیجانی بار- ان کسب کردهاند.
تعریف مفهومی رضایت شغلی:
از تعاریفی که توسط افراد مختلف از مفهوم رضایت شغلی ارائه گردیده، این مفهوم بیانگر احساسات و نگرشهای مثبتی که شخص نسبت به شغلش دارد، وقتی گفته میشود کسی از رضایت شغلی سطح بالایی برخوردار است یعنی به طور کلی شغلش را دوست دارد برای آن ارزش زیادی قائل است و به گونهای مثبت به آن مینگرد و در مجموع از احساس خوب و مطلوبی نسبت به آن برخوردار است. (شفیع آبادی؛ 1375 ص 279)
تعریف عملیاتی رضایت شغلی:
منظور از رضایت شغلی در این پژوهش نمرهای است که افراد در پرسشنامه رضایت شغلی بری فیلد و روث[12] بدست آوردهاند.
تعریف مفهومی منزلت اجتماعی:
تعاریف مختلفی از منزلت اجتماعی ارائه شده است. آلن بیرو میگوید: منزلت اجتماعی نفوذ و اعتباری است که دیگران به شخص، “به جهت خصایص گوناگون و کم و بیش واقعی که به او منتسب میدارند” میدهند. افکار عمومی با به رسمیت شناختن ارزش یک فرد؛ وضع و منزلت اجتماعی او را بهبود میبخشد اما این قضاوت جمعی از ارزشهای غالب محیط متأثر میشود. (بیرو،آلن[13]،1990)
تعریف عملیاتی منزلت اجتماعی:
منظور از منزلت اجتماعی در این پژوهش نمرهای است که افراد در پرسشنامه منزلت اجتماعی کسب کردهاند.
فصل دوم
پیشینه پژوهش
مقدمه
برای سالهای متمادی تصور بر این بود که[14] IQ ( ضریب هوشی) نماینده میزان موفقیت افراد است. در مدارس معیار اهدای جوایز به دانش آموزان تست هوش بود و حتی بعضی از شرکتها برای پاداش از تست هوش استفاده میکردند. در دهه اخیر محققان دریافتند که IQ تنها شاخص ارزیابی موفقیت یک فرد نیست. آنها در حال حاضر مشغول تحقیق درباره)[15] EQ هوش عاطفی) هستند. (نانسی.کی.رکر[16] ، ترجمه و تالیف: آزاده دلیلیان)
هوش یکی از مهمترین سازههای فرضی است که از زمان مطرح شدن آن توسط آلفرد بینه در اویل قرن بیستم همواره برای تبیین موفقیت شغلی و کارآیی به کار رفته است. هوش عاطفی زمانی مورد توجه قرار گرفت که دنیل گلمن در سال 1995 کتاب خود را با عنوان «چرا هوش عاطفی میتواند مهمتر از IQ باشد؟» به چاپ رساند.
درابتدای پیدایش این سازه، روانشناسان بیشتر بر روی جنبههای شناختی همانند حافظه و حل مسأله تأکید میکردند. اما خیلی زود دریافتند که جنبههای غیرشناختی مانند عوامل عاطفی و اجتماعی نیز دارای اهمیت زیادی هستند. بعضی پژوهشگران بر این عقیدهاند کهIQ در خوش بینانهترین حالت 10 الی 25 درصد از واریانس متغیر عملکرد را تبیین میکند.
علم به این که احساسات شما چیست و چگونه باید از آنها در جهت تصمیمگیری به نحو احسن استفاده کنید میگوید:
هوش هیجانی (عاطفی)، توانایی برای مدیریت اضطراب و کنترل تنشها و انگیزه، امیدواری و خوشبینی در مواجهه با موانع، در راه رسیدن به هدف است.
هوش هیجانی (عاطفی)، در حقیقت راهی است برای زیرک بودن.
هوش هیجانی (عاطفی)، همدلی است، درک این که اطرافیان شما چه احساسی دارند.
هوش هیجانی(عاطفی)، یک نوع مهارت اجتماعی است،”همراهی با مردم، مدیریت عواطف و احساسات در روابط و توانایی ترغیب و رهبری دیگران.”
هوش هیجانی اولین بار در سال 1990 و به عنوان شکلی از هوش اجتماعی مطرح شد که شامل توانایی کنترل احساسات و هیجانات در خود و دیگران، پذیرش دیدگاه سایر افراد و کنترل روابط اجتماعی است. هوش هیجانی یک سری از تواناییها ومهارتهای غیر شناختی است که توانایی فرد را در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی افزایش میدهد. (بارون[17]، 1997)
دیدگاه برخی کارشناسان نشان دهنده این است که بهره هوشی به خوبی نمیتواند از عهده توضیح سرنوشت متفاوت افرادی برآید که فرصت ها وشرایط مشابهی دارند. هوش عمومی (IQ) در فراز و نشیبهای زندگی به تنهایی نمیتواند آمادگی زیادی در افراد برای مقابله صحیح ایجاد کند و لزوماً تضمین کننده رفاه، شخصیت اجتماعی و یا احساس شادکامی در زندگی نیست. در واقع تنها 20 درصد موفقیت افراد به IQ بستگی دارد، و بقیه آن بسته به هوش هیجانی و هوش اجتماعی است. مطالعات اخیر نشان میدهند که موفقیت عمومی و بهزیستی در بزرگسالان به یادگیری چگونگی بکاربستن مهارتهای هیجانی درخلال تحول و مواجهه مؤثر با بسیاری از چالشهای زندگی به منظور کاهش خطر بروز اختلالهای روانی وابسته است. (چرینس و آدلر[18]، 2000)
موضوع دیگر که میتوان مطرح نمود این است که دلیل توجه زیاد به هوش هیجانی چیست؟ البته باید توجه داشت که اصطلاح جالب هوش هیجانی در این توجه بیتأثیر نیست اما دلیل اصلیاش این است که مطالعات جدید بیش از پیش ارتباط واضح میان عواطف، شیمی مغز، خوشبختی، سلامتی و موفقیتهای عمومی در زندگی را نشان میدهد. عواطف وسیله صحبت بدنمان با ما است و به ما میگوید که بدن برای سلامتی و خوشبختی به چه چیزی نیاز دارد. عواطف در طی میلیونها سال تغییر و اصطلاح تدریجی بشر برای کمک به کامیاب شدن و ادامه زندگی طراحی شده است. (استیوهن، 1990، به نقل از پارسا، 1383)
هوش و تعریف آن:
اصطلاح هوش صرفا نامی است که به فرایند ذهنی، فرضی و یا مجموعه رفتارهای هوشمندانه اطلاق میشود و نظریههای هوش عملاً نظریههای مربوط به رفتار هوشمندانه است. (ایکون[19]، 1985؛ نقل از پاشا شریفی، 1381)
چنین رفتاری شامل تواناییهای مختلف و متغیرهای شخصیتی است که از فردی به فرد دیگر تفاوت میکند. بنابراین ارائه یک تعریف جامع و مانع از چنین مفهوم پیچیدهای آسان نیست.(پاشا شریفی، 1381)
برداشت روان شناسان از کلمه هوش
برخی از متخصصان، هوش را توانایی حل مسأله میدانند. عدهای دیگر آن را توانایی انطباق و یادگیری، براساس تجارب روزمره میدانند. عدهای نیز معتقدند در تعریف هوش براساس این جنبههای شناختی، سایر ابعاد هوش مثل خلاقیت و هوش عملی و میان فردی نادیده گرفته میشود. اما مشکل این است که هوش برخلاف قد، وزن و سن، قابل مشاهده و انداره گیری مستقیم نیست. ما نمیتوانیم پوست سر آدمها را بکنیم و ببینیم چقدر هوش دارند. ما هوش را فقط به صورت غیرمستقیم و با مطالعه ومقایسه اعمال هوشمندانهی آدمها میتوانیم ارزیابی کنیم. (جان دبلیو سانتراک[20]، ترجمه مهرداد فیروز بخت، 1383)
مطابق نظر سانتراک مؤلفههای اصلی هوش همان مؤلفههای اصلی فرایندهای شناختی یعنی حل مسأله، تفکرو حافظه هستند و تفاوتهای توضیحاتی آن، به دو مفهوم تفاوتهای فردی و سنجش بر میگردد. تفاوتهای فردی به تفاوتهای پایدار و همیشگی آدمها با یکدیگر اطلاق میشود. به طور کلی تفاوتهای فردی در هوش را با آزمونهایی که به ما نشان میدهند (آیا فلان شخص از دیگران بهتر استدلال میکند یا خیر؟) اندازه میگیرند و در مورد آزمونهای متعارف هوش، اختلاف نظرهایی هست. ولی فعلاً اختلاف نظرهای روان شناسان در مورد اندازه گیری هوش را نادیده میگیریم و هوش را توانایی حل مسأله و انطباق و درس گرفتن از تجربهها در نظر میگیریم.
دینه[21] درتعریف هوش به قضاوت درست اشاره میکند. روانشناسان دیگر هوش را توانایی تفکر انتزاعی، توانایی یادگیری، استعداد حل مسأله و توانایی سازگاری با موقعیتهای جدید میدانند. به هر یک از تعاریف،