برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده پایان نامه درج نمی شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
چکیده
حماسه آئینه ای در برابرتلاش یک ملت به منظور احیاء و جاودانگی است .ملتی که ادبیات حماسی را ارج مینهد، ملتی است با پیشینه ای درخشان و در جستجوی نقطه ی اتصالی برای رسیدن به الوهیت و آن چه که شایسته ی پردازش ورسیدن به آن است .
بی شک شاهنامه را میتوان دردانه ی ادب حماسی جهان نامید .که حکیم توس با صلابتی به عظمت اسطوره ی کهن این مرزوبوم و با همتی بلند این یگانه ی تاریخ حماسه سرایی جهان را به رشته ی نظم سفته است وبدان کیان ایران زمین رابه افتخارات بالنده آراسته است .
مقایسه شاهکار فردوسی با دیگر شاعران و بزرگان عرصه ی ادب سبب درک و دریافت عمیقتری از این دردانه ی عالم حماسه می شود.از آن رو که هر چیز در مقام مقایسه ارزش واقعی و حقیقی اش را مینمایاند ما نیز میتوانیم در مقام مقایسه نکات اعجاز گونه ی شاهنامه را بهتر درک کنیم. لذا برآن شدم تا با قیاس تنها بخشی هایی از این اثر جهانگیر با اثر تقریبا هم پای یعنی گرشاسب نامه اسدی طوسی را مورد بررسی قرار داده تا به درک بهتر و عمیقتری برسیم.
در این مقاله سعی شده است علاوه بر ، بررسی شاهنامه و گرشاسب نامه از نظر زیبایی شناسی و ساختار های زبانی و فکری ، آنها را با روشی تحلیلی از حیث کیفیت روایت و تصویرگری بسنجیم .روایت ها و تصویرگری های اسدی در گرشاسبنامه ، موجز ، زیاد ومکرر است اما به مانند تصویر های فردوسی ، هدفمند و مرتبط نیست. شیوه اسدی در روایت استفاده از مناظره و تمثیل است . برخلاف شاهنامه که داستان ها بیشتر از زبان قهرمانان نقل می گردد ، داستان های اسدی از زبان راوی بیان می شود. تکرار در گرشاسبنامه کم است اما مضمون ها غالباً تکراری است . اسدی در روایت ماجراهای بزمی و غنایی موفق تر از توصیف صحنه های رزمی عمل می کند و حتی توصیفات رزمی او نیز رنگی از مضامین و مفاهیم غنایی دارد . بر خلاف توصیفات تک بعدی اسدی توصیفات فردوسی چند بعدی و مینییاتوری است . حماسه گرشاسبنامه را باید حماسه ای شخصی و با محوریت فرد ، به شمار آورد اما حماسه شاهنامه ، حماسه ای ملی و با محوریت ایران است . بر خلاف گرشاسب که به ضحاک خدمت می کند ، رستم هرگز در خدمت دشمنان ایران نبوده است . اسدی یکی از استادان بزرگ حماسه سرایی است و کتاب او یکی از ارزشمند ترین آثار حماسی ایران به شمار می آید ، اما گرشاسب نامه از نظر ارزش های ادبی و قدرت روایتگری و خلق تصاویر هنری با شاهنامه ، برابری نمی کند.
واژگان کلیدی:حماسه،شاهنامه،گرشاسب نامه،فردوسی،اسدی طوسی.
مقدمه
فردوسی و«شاهنامه»
قضاوت دربارۀ ارزشهای اثری که در یک هزاره بزرگترین اثر ملّی ایرانیان و مورد علاقه و ستایش همگان بوده، برعکس آنچه در نظر اوّل تصور میشود، بسیار دشوار است؛ زیرا احتمالاً هرگونه ستایش آمیزی در این قبیل موارد حمل بر مبالغه و تعصب خواهد شد.
شاهنامه، که قرنها مورد عنایت و محفل آرای عوام و خواص بوده، امروز بکلی از دایره توجه و اشتغال فکری و ذوقی عموم بیرون رفته است و بنابراین هرگونه بحث جدی درباره این حماسه بزرگ ارزش و مفهومی فراتر از مرزهای پژوهش ادبی پیدا میکند و با یک «مسأله مهم فرهنگی و اجتماعی و ملی» ارتباط مییابد.
فردوسی منادی عزت و شرف ملت و شاهنامه معتبرترین و موثقترین سند هویت تاریخی و ملی ایران است،اگر کسانی شاهنامه را مجموعه افسانهها و داستانهای پهلوانی یا مجموعه داستانها و سرگذشت پادشاهان بپندارند، قطعاً اشتباه میکنند. شاهنامه مجموعه منسجمی از اساطیر باستانی و روایات تاریخی سنتی و داستانهای پهلوانی است که سرگذشت اقوام ایرانی را در چهارجوب آرمان ملی منعکس میسازد و شهریاران و پهلوانان شاهنامه (تا پایان داستان اسکندر) نماینده ادوار و حوادث فراموش شده و نمودار ازلی شخصیت انسان ایرانی و ایستادگی و پیکار و غم و شادی و بهروزی و تیرهروزی و صلاح و فساد او به شمار میروند.
شاهنامه داستان رویاروئی و خصلتهای نیکان و بدان و پهلوانان و جباران و ایران و انیران و عناصر اهورائی و اهریمنی و جلوه گاه آرمانها و امیدها و ناامیدیها و روزهای تاریک و روشن مردم ایران و از این لحاظ در عرصه پهناور فرهنگ و ادبیات ایران منحصر به فرد و به نظر بسیاری از دانایان و پژوهندگان در ادب و فرهنگ سایر اقوام و ملل جهان بی نظیر است.
جهان بینی ژرف و حکمت والای فردوسی در سراسر شاهنامه متجلی است ولی پیام اساسی شاهنامه بدون آگاهی از روح مجموعه منسجم روایات قابل فهم و درک نخواهد بود. در واقع شاهنامه در اجزاء، پیام مشخصی ندارد ولی در نهایت تمام شاهنامه تبدیل به پیامی کلی میشود. راز سرگذشت و سرنوشت بشر، مبارزه بی پایان خیر و شر، حاکمیت متعادل قانون جبر سهمگین آفرینش و اختیار محدود انسان، ارتباط مستقیم تأیید الهی با کیفیت پندار و کردار انسان، تداوم هویت ایرانی و پیکار ایران و انیران و بالاخره ضرورت آگاهی ایرانیان از نشیب و فراز سرگذشت و هوشیاری نسبت به سرنوشت خود، پیام اساسی و کلی شاهنامه محسوب میشود.
یکی از مشخصات کم نظیر شاهنامه اینست که فردوسی در سرودن این اثر عظیم به هیچ وجه اصول مورد قبول فرمانروایان روزگار اعم از سامانیان و غزنویان را رعایت نکرده.
وجود رستم به تنهائی نوعی تأیید و تجویز در مورد استقلال شخصیت اخلاقی و انسانی و پهلوانی و حق اعتراض فرمنبران در برابر ظلم و بیداد و استبداد و فساد فرمانروایان محسوب میشود. طبعاً چنین دیدگاهی برای سامانیان که با خانان ترک و سیمجوریان و البکین مواجه بودند و محمود و مسعود، که جز تسلیم محض و اطاعت مطلق و تحمل رفتاری دیگر نداشتند، نمیتوانست قابل قبول باشد. استقلال و عظمت شخصیت رستم و جاه طلبی و نامجوئی اسفندیار و چهره منتقد و متعرض پیران نسبت به افراسیاب چنین تضاد استثنائی و آشکاری را نشان میدهد.
یک اثر هنگامی جاودانه و اثر ملی میشود که به نحوی از انحاء راضی کننده و پاسخگوی «آمال» و «آلام» ضمیر آگاه و ناآگاه فردی و جمعی باشد و این ویژگی مسأله ای ژرفتر و فراتر از ارزش ادبی و زیبائی هنری است. ارزش ادبی و هنری میتواند اثری را در دفتر و فهرست میراث ادبی و فرهنگی ثبت بکند، ولی نمیتواند اثری را بدون احراز آن ویژگی وصف ناپذیر بر اریکه آثار جاودان ملی بنشاند.
از میان ده تا دوازده اثر جاودان ملی و «کلاسیک» ایران، بی تردید، میتوان آثار چهار شخصیت بزرگ یعنی فردوسی و سعدی و حافظ و مولوی را با شکوه ترین آثار ملی و در ردیف بزرگترین آثار ادبی و فرهنگی جهان به شمار آورد.
هرگاه، چنانکه بعضی دانایان معتقدند، به سه نوع آگاهی، یعنی «خودآگاهی» و «ناخودآگاهی» باور داشته باشیم، میتوانیم سعدی را مظهر خودآگاهی و حافظ را جلوه گاه ناخودآگاهی و مولانا را تجلی زبرآگاهی و فردوسی را تجلی ناخودآگاهی جامعه ایرانی بدانیم، به عبارت روشنتر: فردوسی، منادی عزت و اصل و نسب ملت ایران و مظهر ضمیر ناآگاه جامعه ایرانی است.
سعدی، شخصیت مصلحت گرا و معلم و اندرزگوی جامعه و تجلی ضمیر آگاه و غریزه طبیعی و بی آلایش مردم ایران است،حافظ، انیس و مونس و غمگسار و شهرزاد قصه پرداز و پاسخگوی آمال و آلام انسان ایرانی و همزاد ضمیر ناآگاه او محسوب میشود.
مولانا، کاروانسالار هجرت و رجعت انسان از غربت به وطن و از «من جزئی» به «من کلی» و مبشر بی باک قیام و انقلاب روحانی و عرفانی و بازگشت از طلسم نیستی. هستی نما به سرزمین مألوف، ولی فراموش شده و عیار نقب زن و دیوانه زنجیر گسل زندان شکن و بختی حمال کوس و طوطی محبوس و فیل مست دور از هندوستان و طوفان و انفجار زَبَرآگاهی انسان است.
فرهنگ ایران و سند بزرگ هویت ملی، یعنی حماسه فردوسی، که در بحبوحه غلبه عناصر ترک و عرب روئید و بالید و در مدت هزار سال در برابر سیل تهاجمات ترک و مغول و تیمور و عثمانی و روس همچنان پایدار و پاسدار فرهنگ ایران بود.
اسدی و «گرشاسب نامه»
در میان پهلوانان نامدار و دیرین که داستانهای قدیم کشور ما از آنان نام بردهاند «رستم» و «گرشاسب» در صدر اسامی دیگر قرار داشته و مقام اول پهلوانی کشور را در حلقۀ داستانی و زمانی مربوط به خود احراز کردهاند.
در کتابهای عربی و فارسی دری بعد از اسلام که سخن از این دو پهلوان رفته، موضوع را از اسناد و مدارک مربوط به قبل از اسلام گرفته و بر آن شاخ و برگهای افسانه پردازی افزودهاند.
رستم با آنهمه شهرت و مزیتی که داشته و دارد در «اوستا» و ادبیات دینی زرتشتیان از او نامی در میان نیامده و به مقام قهرمانی او اشارهای نکردهاند، در صورتی که نام او در میان مردم ایران بعد از اسلام به مراتب بیش از اسم «گرشاسب» و هر قهرمان باستانی دیگر ایران قدیم بر زبانها رفته و میرود.
گرشاسب به صورت «گرشاسپای» اوستایی از کرساوای سانسکریت اشتقاق یافته و دخول آن در معربات به صورت «گرشاسب» مینماید که تلفظ دری او در آغاز امر نزدیک به صورت اوستایی کلمه متداول بوده و سپس بصورت گرشاسب درآمده است.
گرشاسب در «بندهش» از نسل فریدون و در «گرشاسب نامه» از دودۀ جمشید نسب میبرد و این اختلاف شاخۀ نسب دلیل است که در روایات قدیمیتر هم راجع به پدران او اختلاف روایت بوده است. متأسفانه نسخی از «اوستا» که داستان گرشاسب در آن به تفصیل ذکر شده بود، اینکه در دست نیست. در صورتی که همان کتاب تا صدۀ سوم هجری هنوز وجود داشته و در «دینکرد» موجود خلاصه شده است.
گرشاسب در «اوستا» به صفت نیرمانا یا نریمان و نیرم موصوف بوده و این اسم صفت در داستان به دو شخصیت ممتاز: گرشاسب و نریمان مایه میدهد و نریمان از راه سام و زال به رستم دستان هستی میبخشد. در صورتی که داستان «گرشاسب نامه» نریمان را به عزای گرشاسب پدرش مینشاند.
به هر صورت باید بدین نکته توجه داشت که مردم در تقدیر مرتبۀ پهلوانان باستانی بزرگ و قضایای مربوط بدانها مقید نمیشدند و به دلخواه خود آنها را برمیگزیدند، چنانکه رستم ما معروف در ادبیات اوستایی و قاتل اسفندیار پسر گشتاسب مروج کیش زردشتی را به اعتبار هنرنماییهای او در داستانها، طوری قدر میشناختند و ارزش مینهادند که در شاهنامه و شاید «خداینامه»ی پهلوی هم جایی برای توصیف گرشاسب نریمان قهرمان اوستایی تهی نمیگذاردند. چنانکه فردوسی از نام گرشاسب نریمان یا نیرم تنها در ضمن شاهنامه از زبان سام یاد میکند و به ذکر حوادث قهرمانی مربوط به او نمیپردازد.
تعداد صفحه : 174
قیمت : 14700تومان