خود موفقتر است، از طرف دیگر افراد با بهره عاطفی پایین، در کار خود بویژه در مدیریت دچار مشکل میشوند. این افراد خشک و غیرقابل انعطاف و سخت هستند، لذا در کار خود بارها شکست را تجربه میکنند. (گلمن، 1995، ترجمه بلوچ، 1379) امروزه صنعت، کارگاه و سازمانها از جمله زمینههای هستند که هوش عاطفی در آنها مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته است. آشکار شدن ارتباط هوش عاطفی و موفقیت شغلی و حرفهای محققین را بر آن داشته است تا با بررسی دقیق این قابلیت در کارکنان، مدیران و کارمندان، ارتباط آن را با ابعاد مختلف شغل و نتیجتاً افزایش توان کاری و بهرهوری بیابند چرا برخی از کارمندان و کارکنان قادرند سریعا پیشرفت کنند، زیر دستان و افراد تابع را برانگیزانند و یا با تلاش اندکی وارد جمع هیأت مدیره شوند، در سالهای اخیر چنین تواناییهایی با عنوان هوش عاطفی بر چسب خوردهاند هوش عاطفی برای یک کارگاه مؤلدو فعال، ثمربخش، ضروری واساسی است و تلویحات مفید و ارزشمند برای مشاغل حرفهای و تخصصی در بردارد. موفقیت تنها مبتنی بر برتری عقلانی و مهارت تکنولوژیکی نیست هوش عاطفی برای بهتر بودن در شغل و با نقش رهبری حیاتی و ضروری است، به عبارت دیگر تحقیقات نشان دادهاند که مهارت و تخصصها به تنهایی عملکرد درخشانی را آشکار نمیسازند بلکه بیشتر سطوح بالای هوش عاطفی است که منجر به موفقیت میشود. (اوان، اسمکیلا، پاستوریا[80]، 2000)
رابطهی مهارتهای ارتباطی و رضایت شغلی
ارتباط مقولهای است اجتماعی، بنابراین نمیتوان آن را در زمرهی مباحث نو و جدید قرار داد و با این دید در خصوص آن گفتگو نمود در واقع خمیر مایه اجتماعی بودن انسانها ارتباط آنها با یکدیگر است در بررسی ارتباطات و زمینه تاریخی آن میتوان گفت از زمانی که انسانها تصمیم گرفتند در کنار یکدیگر زندگی کنند نیاز به برقراری ارتباط بوجود آمد و انسانها سعی در برقراری ارتباط باهم نمودند و از اینجا بود که بحث ارتباط به عنوان یکی از مباحث مهم و تعیین کننده برای زندگی بشر مطرح گردید. (یوسف زاده، 1384)
اگرچه ارتباط واژهای است که در دهههای اخیر در محافل علمی و دانشگاهی مورد توجه قرار گرفته، اما واقعیت این است که بشر از آغاز حیات خود درگیر این فعالیت بوده و همواره چگونگی برقراری ارتباط از دغدغههای اصلی او بوده است. البته آنچه که از بحث ارتباطات در گذشته وجود داشت تماماً حاصل تجربیات فردی انسانها بوده و آنچه که به عنوان علم ارتباطات مطرح است از سالهای پایانی قرن بیستم پا به عرصه وجود نهاد. انسان تقریبا همه فعالیتهای خود را به نوعی در ارتباط با دیگران انجام میدهد، این مسأله واضح است که نوع ارتباط در آغاز پیدایش بشر به صورت رودررو بوده است و به تدریج با پیشرفت صنعت و تکنولوژی، انواع جدیدی از ارتباطات میان انسانها شکل گرفته است، البته لازم به ذکر است، اگر چه با ورود تکنولوژِی، کانالهای ارتباطی متحول شده و بستری مجاز پیدا کرده است، اما با این حال، باز هم این انسانها هستند که ارتباط برقرار میکنند، توجه به این نکته نوع نگاه غلط به بحث ارتباطات را اصلاح خواهد کرد اما به هر حال با هر نگاهی که به بحث ارتباطات نظر افکنیم بیشک مقولهای است که نقشی انکار ناپذیردر زندگی بشر امروز دارد. (ترنس آر، 1373)
انسان چه در درون خانواده و چه در اجتماع درگیر شبکهای پیچیده از ارتباطات مختلف است که بخش عمدهای از ذهن و فکر و انرژی او را مصروف خود میدارد با این توصیف وقتی وارد سازمان میشویم این شبکه ارتباطات و کیفیت و بهرهوری آن نقشی بیبدیل مییابد، از زمانی که سازمانها به عنوان یکی از واحدهای اساسی اجتماع به وجود آمدند، بحث ارتباطات یکی از مباحث مهم در سازمانها گردید، اهمیت سازمانها نیز بر هیچ کس پوشیده نیست انسانها در جامعهی امروز در یک سازمان به دنیا میآیند، در سازمانهای مختلف زندگی میکنند و در یک سازمان میمیرند و در سازمانی دیگر به خاک سپرده میشوند، لذا ما در زندگی خود به نحوی با ارتباطات سازمانی سرو کار داریم. (کوزه چیان، زارعی، طالب پور، 1382)
منزلت اجتماعی[81]
منزلت اجتماعی قضاوتی است که به موجب آن جامعه حیثیت و محبوبیت بیشتری به فلان موقعیت یا به فلان پایگاه اجتماعی میدهدو به طورکلی آنها را به هر دلیلی به موقعیتها و پایگاههای اجتماعی دیگر ترجیح میدهد. (نیازی، شفاعی مقدم، 1392)
نظریه پردازانی همچون دورکیم[82]، (1952)، پارسونز[83]، (1952) و گیدنز[84]، (1989) در پی تدقیق ماهیت منزلت اجتماعی و شناسایی و معرفی عوامل مؤثر بر آن بر آمدهاند. این اندیشمندان جامعه شناس، اغلب منزلت اجتماعی را مترادف با «پایگاه های اجتماعی[85] » تلقی میکنند و آن را جایگاهی میدانند که فرد در گروه یا در مرتبه و موقعیت اجتماعی یک گروه، کسب میکند و بر اساس آن از برخی مزایا و ویژگی ها، برخوردار میگردد. اما مؤلفان و محققان متأخر(برای مثال بروئن[86] ،2003) منزلت اجتماعی را نوعی شأن، اعتبار، عزت و احترامی میدانند که جامعه برای افراد یک گروه، یا نهاد و شغل قائل میشوند. اسکینر[87] نیز تعریفی کمابیش شبیه تعریف بروئن، پیرامون شأن و منزلت به دست میدهد. به زعم او شأن، اعتبار و حرمتی است که افراد جامعه برای گروههای مختلف قائل هستند و بر اساس آن، از آنان انتظار رفتارهای خاصی را دارند. (محمد حسین الیاسی، احمد رضا رادان، 1386)
منزلت اجتماعی پلیس
منزلت شغلی پلیس به معنی میزان ارزش و احترامی است که افراد جامعه برای شغل پلیس در مقایسه با مشاغل موجود در جامعه قائل هستند. منزلت اجتماعی نیز شامل متغیرهایی نظیر رفتار و منش، نحوه عملکرد مأموران نیروی انتظامی، قدرت و فعالیت آنان، میزان همکاری مردم با نیروی انتظامی و میزان احترام و اعتماد مأموران نیروی انتظامی در بین مردم میباشد. بیشتر فعالیتهای پلیس، نوعی خدمت به جامعه است، حفظ آرامش و حل و فصل منازعات و پیشگیری از وقوع جرم، از مهمترین وظایف پلیس است. منزلت اجتماعي، متغيري اثرگذار در نحوه انجام مأموریتها و وظايف نيروي پليس میباشد؛ چرا كه اين نيرو مستقیماً با مردم در تماس بوده و فقط در صورتي میتواند از منزلت اجتماعي مناسبي برخوردار باشد كه در انجام مأموریتهای خود موفقيت مطلوبي را كسب كند. (شریفی، 1392)
مبانی نظری منزلت اجتماعی پلیس
مرور ادبیات پژوهشی منزلت اجتماعی آشکار میسازد که گر چه این قلمرو مطالعاتی و پژوهشی، از ادبیات فربهی برخوردار است و کاوش نظاممند پیرامون عوامل مؤثر براین ویژگی، سابقهای دیرینه دارد، اما تنها در سالیان اخیر است که منزلت پلیس و عوامل مؤثر بر آن، نظر محققان و اندیشمندان را معطوف خود ساخته است، از همین روی، ادبیات پژوهشی این قلمرو همچنان نحیف است. با وجود این، پژوهشهای محدودی که در این حوزه صورت گرفته توانسته است برخی از ابهامات را در این قلمرو بزداید و برخی از عوامل مرتبط با آن را نمایان سازد. در سطوری که در پی میآید برخی از این پژوهشها مرور میشوند.
منینگ[88] و دیگران، (2001) نشان دادند که منزلت اجتماعی پلیس و نظامیان جامعه متأثر از سه دسته عوامل است. آنان این سه دسته را چنین برشمردهاند:
1-عوامل جامعه ای[89] ،2- عوامل فردی[90] و 3- عوامل سازمانی[91].
به زعم این محققان زمانی که افراد جامعه:
– ارزش و اهمیت بالایی برای کار پلیس قائل باشند،
-نگرش[92] مطلوب و مثبتی به آنان داشته باشند،
– آنان را کارآمد وتوانا ارزیابی نمایند،
منزلت اجتماعی فزونتری برای آنان قائل خواهند شد.
همچنین، از نظر منینگ و همکارانش هر چقدر افراد پلیس:
-جذابتر،
-داناتر،
-ورزیدهتر،
-مجهزتر،
-خوش خلقتر و
-مرفهتر ،
باشند جامعه منزلت بیشتری برای آنان قائل خواهد شد.
سرانجام از نظر منینگ ودیگران، سازمان پلیس و ارتش، نقش پراهمیتی در منزلت اجتماعی افراد خویش دارند. این محققان از بین عوامل سازمانی، نقش عواملی نظیر فرماندهی، تجهیزات، کیفیت سرویسدهی به مردم، شیوهی تعامل بامردم، سرعت عمل و عملکرد را پراهمیتتر از سایر عوامل میدانند.
کاسل[93]و دیگران، (2005) در یک «بررسی آزمایشی[94]» تأثیر«افزایش عملکرد» پلیس را بر احساس امنیت شهروندان جامعه مورد مطالعه قرار داده است. این محققان میزان احساس امنیت شهروندان یک شهر اروپایی را در«دوره عملکرد عادی» پلیس اندازه گیری نمودهاند. سپس، پس از یک وهله عملکرد ویژه پلیس، باردیگر احساس امنیت شهروندان آن شهر را مورد سنجش قرار دادهاند. یافتههای آنان آشکار ساخته است فزونی عملکرد پلیس، که با شاخصهایی نظیر افزایش سرعت عمل دستگیری مجرمین، مداخلهی سریع تردر حوادث رانندگی و افزایش حضور (محسوس یا نامحسوس) در سطح شهر مشخص شده بود، موجب افزایش معنیدار احساس امنیت شهروندان جامعه میگردد. به باور کاسل و همکارانش، افزایش احساس امنیت شهروندان نیز به نوبهی خود، شأن و منزلت پلیس را فزونی میبخشد، چه «شهروند برخوردار از احساس ایمنی، امنیت خود را مرهون اقتدار و سرعت عمل پلیس میداند و در نتیجه اورا سودمندتر از پیش ارزیابی میکند». افزون بر آن، این محققان تأکید کردهاند که با افزایش کارایی و سرعت عمل پلیس به ویژه در کاهش جرایم و افزایش احساس امنیت شهروندان، برمیزان اعتماد آنان نسبت به پلیس افزوده میشود.
[1] . Hood
[2]. Security Feeling
[3] . Happiness
[4] . Argyle
[5] . Sheehan
[6]. Pelant
[7] . Pace
[8] . Klokars
[9]. Kinsberg
[10]. Gol man
[11] . Ahen ie
[12] .Bray- Fild؛ Rothe
[13] . Bero؛ Alen
[14] . Intelligence Quotient
[15] . Emotional Intelligence
[16] . Nansy، ky ، rekr
[17] . Baron
[18] . Chrines , Adler
[19] . Icon
[20] . John w . santrock
[21] . Dine
[22] .Terman
[23] . Ikon
[24] . Wechsler
[25] . Klein
[26] . Humphries
[27]. Boring
[28] . Alfred Binet
[29] . Theophile Simon
[30] . William Stern
[31] . Howard Gardner
[32] . Campbell, Campbell and Dickinson
[33] . Mory
[34] . Carson , Hatfield
[35] . Ludowax
[36] . Rathus
[37] . Wells
[38] . Stroebe and Hewston
[39] . Sensation Seeking
[40] . Marvin Zuckerman
[41] . Rain
[42] . Charles darwin
[43]. Izard
[44] . Fehr and Russell
[45] . William James
[46] . Carl Lange
[47] . Walter Cannon
[48] . Phillip Bard
[49] . Keltner and Ekman
[50] . Ledoux
[51] . ponaksop
[52]. Jeffrey Gray
[53] . limbic system
[54] . Laba
[55] . McGaugh and Cahill
[56] . Lane
[57] . Park
[58] . Zalla
[59]. Davidson, Shackman and Pizzagalli
[60]. Reuter – Lorenz
[61] . Berridge and O’Niel
[62] . Panskepp
[63] . Robbinz
[64]. Caruso
[65] . Bar, on
[66] . Landy
[67] . Loke
[68] . Brian
[69] .Heach
[70] . Peter Solovey and John D . Mayer
[71] . Dubois
[72] . Sophrosyn
[73] . temperantia
[74] . Wechsler
[75] . Job Satisfaction
[76] . Edwin A . Locke
[77]. Fisher & Hanna
[78]. Hoppock
[79] -Ginzberg
[80] . Pasteuria , Awan
[81] . Social Prestige Durkheim
[82] . Durkheim
[83] . Parsons
[84] . Giddens
[85] . Social Status
[86] . Brauen
[87]. Skinner
[88] . Maning
[89] . Social Factors
[90]. Individual Factors
[91] . Organization Factors
[92] . Attitude
[93] . Kasl
[94] . Expremental Sludy